جدول جو
جدول جو

معنی جاج هکردن - جستجوی لغت در جدول جو

جاج هکردن
سیخ شدن مو از ترس یا سرما
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جا کردن
تصویر جا کردن
گنجاندن، داخل کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ بَ حَ)
در لاتینی: نمتاکوم، شهری بفرانسه، کرسی پادکاله در 174 هزارگزی شمال پاریس و در آن ابنیۀ قدیمۀ جمیله است. ناحیۀ اراس دارای 12 کانتن و 211 کمون و 20156 تن سکنه است، ریختن شیر را بر شیر. (منتهی الارب) ، سیراب گردیدن. (منتهی الارب). سیراب شدن، گرد آمدن آب، چنانکه در وادی. آب گرفته شدن بیابان. آب در وادی و حوض گرد آمدن و باستیذن آن. (تاج المصادر بیهقی). گرد آمدن آب از سیرابی جای. (منتهی الارب) ، سیراب کردن قوم، دوباره آب خوردن. دوباره خوردن آب را. (منتهی الارب) ، پوشیده شدن تک حوض به آب، آموختن شتر کره و اسب کره. فرهختن
لغت نامه دهخدا
(سُ مَ / مِ شُ دَ)
لج. لجاج. ستیزه کردن. ستهیدن. لجاجت کردن. رجوع به لج و لجاج شود
لغت نامه دهخدا
ستیزه کردن ستهیدن خیره سری کردن: چون قابیل لجاج کرد گفت: بشوید و قربان کنید
فرهنگ لغت هوشیار
مرغ را با گفتن جاجا بلانه کردن، گشتن و سرکشیدن مرغ برای پیدا کردن جایی مناسب که تخم نهد، شی یااشیائی را در جاهای متعدد نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جا کردن
تصویر جا کردن
محبوب شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جا کردن
تصویر جا کردن
((کَ دَ))
گنجاندن
فرهنگ فارسی معین
پف کردن، سیخ شدن مو از ترس یا سرما
فرهنگ گویش مازندرانی
لفظی برای لانه کردن طیور خانگی
فرهنگ گویش مازندرانی
موی بر اندام راست شدن در اثر خشم یا ترس، نسبت خشم حیوانی
فرهنگ گویش مازندرانی
ریختن و جا دادن، جا کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
آرایش کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
باز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
منظم کردن، ردیف کردن
فرهنگ گویش مازندرانی